دوستت حرفی میزند تو خود را ملزم به دادن پاسخ میبینی . تمام وجودت را به فعالیت وا میداری تا پاسخ او را بدهی
, بعد از اینکه جواب میدهی با حرف دیگری مواجه میشوی . تعداد این کنش ها و واکنش های ذهنی به هزاران بار در
روز میرسد !!
شخصی دیگر حرکتی انجام میدهد و تو احساس میکنی که باید واکنشی انجام دهی و تمام انرژی خودت را صرف
پیدا کردن پاسخی مناسب با دیدگاههای و عـقاید خودت میکنی و زمانی که جواب میدهی میبینی دوباره سرخط
هستی
و باید ضربه جدیدی را دریافت کنی و تمام این ضربه ها به ساختار ذهن و جسم و
روح تو وارد میشوند. و تو این بازی پینگ پنگ ذهنی را از لحظه بیداری تا
موقع خواب انجام میدهی. به نظر میرسد چاره ای جز ورزیده تر
شدن نداری و در تمام لحظات بیداری در همه جا باید به دنبال پاسخ بگردی!
هر بازی بالاخره برنده و بازنده ای دارد و احتمال هرکدام از آنها 50 درصد است و هراندازه که قدرتمند باشی بالاخره
کسی هست که شما از آن شکست بخورید.
ولی راه دیگری بجز تسلیم شدن و باختن هست . و آن اینست که اصلا وارد بازی نشوی!!
چه دلیلی دارد که برای هر سوالی که از تو میشود جوابی داشته باشی ؟! چه اتفاقی می افتد اگر نسبت به حرکاتی
که در اطراف شما رخ میدهد و چه بسا برای شما رخ میدهد بی تفاوت باشید و به جای فکر کردن درباره نظرات دیگران
درباره خودت , به افکارت نظم بدهی؟؟
آرامش تو , سلامتی ذهنی و روحی تو , مصرف درست انرژی روانی تو , اینها باید برای تو مهم باشند . وگرنه عصبانی
شدن
در مقابل دیگران هرچقدر هم با ارزش باشد در مقابل چیزی که از دست میدهی
بسیار بی ارزش است.بی اعتنایی به نتایج مسابقات پینگ پنگ ذهنی و تلف نکردن
وقت و انرژی ذهنی و جسمی خود برای پرداختن به این
بازی تمام نشدنی , از خصوصیات انسانهای همیشه موفق است .
پس بیایید از امروز با هم عهدی ببندیم و از پرداختن به بازی پینگ پنگ ذهنی فرار کنیم و خود را درگیر این بازی نکنیم
ممکن است تصور کنید که شما راهتان با آن دسته افراد موفقی که پیوسته
کامیابی های تازه حاصل می کنند یکی نباشد. البته ممکن است آنها توانایی
هایی داشته باشند که شما فاقد آن هستید، اما همیشه به یاد داشته باشید:
موفقیت آموختنی است و تنها تفاوت شما با آنها این است که آنها همیشه یک سری
عادات خاص را به کار می بندند و این باعث کامیابیشان می شود.
موفقیت همین است: جمع راه و روش های زندگی هوشمندانه. در اینجا به چند مورد از این شیوه ها اشاره می کنیم.
1- با دقت لباش بپوشید
قبل از ترک منزل به سمت محل کار، زمانی را صرف چک کردن شیوه ی لباس پوشیدن
خود کنید و اطمینان حاصل کنید که آیا لباس مناسب به تن کرده اید یا خیر.
ممکن است بعضی ها بگویند که لباس برای آدم ارزش نمی آورد، اما به عقیده ی
من کاملاً اشتباه است. دنیای کار و تجارت تا حد زیادی روی این مسئله می
چرخد.
اگر مثل یک فرد موفق لباس بپوشید، دیگران هم مثل یک فرد موفق با شما برخورد میکنند. پس در شیوه ی لباس پوشیدنتان تجدید نظر کنید.
2- مثل برنده ها بیندیشید
رفتار خود شخص نقش بزرگی در موفقیتش دارد. دیدگاهتان نباید هیچگاه مثل
انسان های شکست خورده باشد. خوب است که پیشرفت ها و دستاوردهایی که در راه
آنها تلاش می کنید را برای خود مجسم کنید. همیشه نیمه ی پر لیوان را
ببینید. مردم هم همیشه از افراد موفق تبعیت میکنند نه منفی بافان.
3- جزئی از یک گروه باشید
موفقیت اکثر اوقات یک کار گروهی است. یک گلزن در فوتبال هیچوقت به تنهایی
نمیتواند موفقیت کسب کند. با همکاری و مساعدت اعضای مختلف یک گروه، موفقیت
به دست می آید. اگر در یک گروه کار می کنید، تا جایی که می توانید مسئولیت
ها و کارهای خود را به بهترین نحو ممکن انجام دهید و از دیگران نیز همین
انتظار را داشته باشید. در این حالت است که موفق خواهید شد.
4- پویشگر باشید
کسی که شکار کردن بلد باشد، می داند که می توانید منتظر شکار در جایی مخفی
شوید اما هیچوقت چیزی شکار نکنید. قانون شکار این نیست. باید از مخفیگاه
بیرون آیید و خودتان به دنبالش بروید. در مسائل کاری نیز وضع به همین منوال
است. منتظر تکلیف نمانید. خودتان به دنبال کار باشید. در خود انگیزه ایجاد
کنید و به دنبال پروژه های جدید باشید و از هیچ چیز هراسی به دل راه
ندهید.
5- احساسات خود را به روشنی بیان کنید
وقتی همه ی قدم ها را به دقت بردارید، تنها چیزی که ممکن است مانع رسیدن
شما به موفقیت شود، مهارت های ارتباطی است. خود را در یک جلسه ی کاری تصور
کنید. رئیستان از شما نظر خواهی می کند. شما دقیقاً می دانید که چه باید
بگویید تا مشکل حل شود، اما در بیان آن عاجزید. صدایتان و کلماتتان هیچکدام
یاریتان نمیکنند. اینجاست که همه کم کم از شما دوری می کنند. پس یاد گرفتن
مهارتهای ارتباطی یکی از اصول اولیه است.
6- همیشه نتیجه را در ذهن داشته باشید
هر کاری که انجام می دهیم، قطعاً دلیلی دارد. و برای رسیدن به نتیجه ای
مشخص است که همه ی این کارها را انجام می دهیم. در محل کار هم باید همین
طور باشد. هر کار ناخوشایندی هم که مجبور به انجامش هستید را با در نظر
گرفتن نتیجه و هدفتان به دقت انجام دهید. این به شما انگیزه هم می دهد.
7- بدانید چطور پشت تلفن صحبت کنید
مهم نیست کار شما چه باشد، تلفن همیشه یکی از مهمترین ابزارها بوده است.
حتی از کامپیوتر هم مهم تر است چون وسیله ای است که با آن ارتباط برقرار
میکنیم. کسی که آنطرف خط است باید اطمینان یابد که شما دقت و توجه لازم را
به او دارید. هنگام صحبت کردن با تلفن از خوردن و آشامیدن و آدامس جویدن
خودداری کنید.
8- منظم باشید
هنگام کار کردن روی یک پروژه، قدم به قدم همه ی مراحل را به دقت طی کنید.
برای کار خود طرح و برنامه داشته باشید. اگر قسمتی از کار را ندیده بگیرید،
مطمئناً کارتان به نتیجه نخواهد رسید.
9- انتقاد نکنید
گروهی از مردم فقط برای ایراد گرفتن از سایرین زندگی می کنند. شما اینطور
نباشید، اگر در کار کسی ایرادی مشاهده کردید، مثل یک معلم به او گوشزد
کنید. کسی را مسخره نکنید و بیش از حد شکایت نکنید. و زمانی هم که کاری
شایسته ی ستایش است، تحسین کنید.
10- مودب باشید
سعی کنید در برخورد با دیگران همیشه مودب و مشتاق و علاقه مند باشید. مردم
درمورد ما با نحوه ی برخوردمان با آنها قضاوت می کنند. خوش خلق باشید و
رفتارتان را اصلاح کنید.
11- هر از گاهی مسئولیت مشکلی را بر عهده گیرید
افراد در برخورد با مشکلات دست پاچه می شوند. بهترین راه حل برای از بین
بردن این مشکل این است که هر از چند گاهی مسئولیت برطرف کردن یک مشکل را بر
گردن بگیرید.
12- با انتقادات دیگران از شما به خوبی برخورد کنید
وقتی کسی از شما انتقادی می کند، ابتدا ببینید منبع معتبری دارد یا خیر.
راحت است که انتقاد را ندیده بگیرید و پیش خود بگویید طرف حسود بود. اما
خوب است که گهگاه خودمان را همانطور که دیگران می بینند ببینیم. روی
انتقادات دیگران فکر کنید و توصیه ها را نادیده نگیرید.
13- الگو باشید
همیشه کارها را طوری انجام دهید که انتظار دارید دیگران انجام دهند. این
کار بسیار تاثیر گذار است و در کل شرکت انعکاس پیدا می کند. اگر همیشه
کارهایتان را به بهترین نحو انجام دهید، در کارتان نمونه خواهید شد و
دیگران نیز به عنوان یک سرمشق از شما پیروی می کنند.
14- صبور باشید
چیزی به اسم موفقیت یک شبه یا یک شبه ره صد ساله رفتن وجود ندارد. حتی
آنها که به نظر شما یک دفعه موفق شدند نیز مطمئن باشید که برای رسیدن به
این موفقیت زمانی طولانی تلاش کرده اند. رسیدن به موفقیت نیازمند گذر زمان
است. باید صبور باشید و همیشه هدف را در ذهنتان نگاه دارید.
15- چیزهای جدید بیاموزید
سعی کنید همیشه در زمینه ی کاریتان از اطلاعات روز باخبر شوید و علوم جدید
مربوطه را یاد بگیرید. همیشه سطح دانش خود را بالاتر از دیگران نگاه دارید
و موفق خواهید شد.
راهی به سوی موفقیت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
با انجام این نکات، خیلی زود خواهید دید که توجه دیگران به سمتتان معطوف
می شود و طالب تجارت، معامله و کار کردن با شما می شوند. و وقتی چنین حالتی
ایجاد شود، یعنی موفق شده اید.
اگر رفتید رژ بخرید وبه این نتیجه رسیدید که نه فعلا میتونید از همون
شونصد تایی که تو خونه دارید استفاده کنید بولشو بس انداز کنید...
یا مثلا تصمیم بگیریم که تا یه لباسو دور ننداختیم جاش دیگه لباس نخریم .به خدا کمادامون دارن خفه میشن ... گناه دارن
ازدواج معنیش این نیست که آدم یه سرمایه بگذاره وسط که.. ازدواج همون بقیهی زندگی هست. در طول زندگی مشترک هم میشه و باید زندگی کرد. درس خوند و کار کرد و پیشرفت اقتصادی کرد. پس لازم نیست به خاطر این چیزها صبر کنی. زندگیت رو بکن هر وقت کسی رو پیدا کردی که بهت میخوره باهاش ازدواج کن و بقیهی زندگیتون رو با هم میکنید.
صرفهجویی در هزینههای ضروری
هزینههای
ضروری واقعا ضروریاند ولی میشود متعادلشان کرد. در آغاز هر ماه
فهرستی از مخارج ضروری خود را در دفترچه یادداشت کنید؛ مثلا اجاره، قبض
تلفن و موبایل و برق، خورد و خوراک، پوشاک و... حالا با توجه به هزینههایی
که این مخارج در ماه قبل برای شما داشتهاند رقمی را جلوی هر کدام یادداشت
کنید. جمع این رقم پولی است که تا آخر ماه نباید صرف چیزی شود. حالا جلوی
هر مورد بنویسید چطور میتوان هزینه هر کدام را کاهش داد؛ مثلا:
قبض برق: میتوانم از لامپ کم مصرف استفاده کنم و زمانی که سرگرم کاری هستم تلویزیون را خاموش کنم.
قبض
موبایل: در ماه قبل تعداد زیادی SMS غیرضروری و چند مکالمه طولانی
غیرضروری داشتم. این ماه از SMS فقط برای موارد لازم استفاده میکنم.
خوردوخوراک: هنگام خرید میوه و سبزی، مصرف واقعی خانواده را در نظر
میگیرم تا میوه لکدار و خراب در سبد خانه نماند و دور ریخته نشود؛ یا در
مهمانی غذا را به اندازه درست میکنم تا دور ریخته نشود.
حالا خودتان
حساب کنید. همین چند مورد کوچک که ذکر شد در آخر هر ماه، چه مبلغی را در
کیف پول یا حساب شما باقی میگذارد. نگویید «ای بابا! با این پولها که
چیزی حل نمیشود.» همین قطرهها دریا میشوند.
هزینههای غیرضروری
اگر
اسم هزینههایی غیرضروری شد، لزومی ندارد آن را به کل از برنامه اقتصادی
خودتان حذف کنید بلکه میتوانید آن در اولویت دوم، پس از ضروریات قرار
دهید. اینجا امکان صرفهجویی بیشتری برایتان وجود دارد. دو سوال: « آیا این
خرج در زندگیام موثر است؟» و «اگر موثر است، چقدر؟» را از خود
بپرسید. مثلا سفر تابستانی حتما در روحیه شما موثر است ولی اگر پس از
بازگشت با مشکل بی پولی روبهرو شوید، خرجی اضافه و بدون دوراندیشی بوده.
حالا اگر این مشکل را نداشته باشید میتوانید در دفتر هزینهها یادداشت
کنید که در سفرهای قبلی چند مورد خرج اضافه (مانند غذای زیاد یا خرید سوغات
بیمصرف و تزیینی) داشتهاید. این مخارج را از سفر حذفکنید.
یک
مورد دیگر، رفتن به رستورانها و کافیشاپها است. بسیاری از خانوادهها در
برنامه خود، هفتهای یک شب در رستوران شام میخورند که میتوان آن را به
سه هفته یک بار تقلیل داد. یک هفته دیگر را میتوانید با غذای خانگی به
طبیعت بروید و هفته سوم را در خانه، میز قشنگی برای اهالی منزل بچینید.
حالا
خودتان میزان کاهش هزینه را در همین مورد حساب کنید. یا زمانی که در
تنگنای مالی قرار دارید به جای پرداخت مبلغ باشگاه ورزشی از ورزش صبحگاهی
پارکها استفاده کنید. اگر همه مخارج ضروری و غیرضروری را بنویسید و جلوی
آنها راه صرفهجوییاش را هم یادداشت کنید، این موارد قابل اجرا میشود.
یادداشت مخارج روزانه
زمانی
که تمرین درست خرج کردن را شروع میکنید، هر شب باید چند دقیقه را
به ثبت مخارج روزانه خود، از ریز تا درشت، اختصاص دهید. با این کار، هم
حساب خرج دستتان میآید، هم پس از مدتی متوجه برخی مخارج میشوید که دایما
در زندگی شما تکرار میشود و هیچ ضرورتی هم ندارد؛ فقط عادت کردهاید.
6 دلیل ولخرجی
1) رودربایستی
شما
با مهمانتان رودربایستی دارید و برای یک نفر به اندازه چهار نفر تدارک
میبینید یا همراه دوستی ولخرج هستید و مجبور به خرجهای غیرضروی میشوید.
باید بدانید با پذیرایی مفصل از مهمان، او را هم معذب میکنید و به فکر
جبران میاندازید؛ و اگر به دوستتان نه نگویید هرگز نمیفهمد شما از این
همه پول خرج کردن در عذاب هستید.
2) عدم اعتماد به نفس
شما برای
پوشاندن کمبود اعتماد به نفس، به طرف خرید کردن هجوم میبرید تا دوستان و
آشنایان را تحت تاثیر قرار دهید. ولی آنها هم احتمالا باهوش هستند و
زیاد تحت تاثیر این خریدهای عجیب و غریب قرار نمیگیرند؛ بلکه خیلی
زود اصل قضیه را میفهمند.
3) بیکاری و بطالت
از بیکاری حوصلهتان سر
میرود و خرید میکنید یا از یک کافیشاپ به دیگری سرک میکشید و شام را
هم با دوستان صرف میکنید تا در خانه بیکار نمانید. این کار شما هم ضرر
مالی دارد، هم مقطعی و کوتاهمدت است. تنها توصیه به درد بخور این است که
علایق واقعیتان را پیدا کنید تا مفید واقع شوید.
4) خجالت
به
مغازهای میروید و جنسی را قیمت میکنید. چنان از اخم آقای فروشنده جا
میخورید که خجالت میکشید بگویید گران است و آن را میخرید یا خجالت
میکشید به دوستتان بگویید مایل به رفتن به رستوران گرانتر از سطح
بودجهتان نیستید. باید گفت تا زمانی که به دیگران بیش از خودتان اهمیت
میدهید همیشه آخر ماه مبلغی پول کم میآورید.
5) جلب محبت
عادت
کردهاید محبت دیگران را با هدیه گران و بذل و بخشش بخرید و اطرافیانتان را
غرق هدایای گران قیمت میکنید ولی باز هم میزان محبتتان کمتر از مبلغ خرج
شده است. اگر دوست و همزبان میخواهید روشی غیر از خرید و فروش محبت پیدا
کنید!
6) عادت
شاید در خانوادهای مرفه یا فاقد دوراندیشی بزرگ
شدهاید که کسی در آن به پسانداز فکر نمیکرده و شما هم دایما پول خرج
کردهاید؛ طوری که برای پول ارزش قایل نیستید. بالاخره یک نفر باید به شما
بگوید که روش قبلیتان غلط بوده و پول برای ایجاد یک زندگی امن ضروری است.
چطور است روش منطقی خانوادههای دیگر را با دقت بنگرید و الگوبگیرید؟!
خسیسها به چی فکر میکنند؟
خسیس
یعنی کسی که آب از دستش نچکد. شاید شما هم یکی دو تا آدم خسیس را در
اطرافتان بشناسید. البته خساست درجات مختلف دارد ولی به طور معمول این گونه
افراد از ترس درونی فقر به طور دایم آزار میبینند و هر پولی (حتی ضروری)
که خرج کنند، میترسند به فقر و بیچارگی نزدیک شوند. خساست افراطی ریشه
روانی دارد و با حساب و کتاب داشتن در زندگی متفاوت است. علاوه بر آنکه
خسیس هم مانند ولخرج فاقد مهارت در زندگی است و ممکن است دایما با اطرافیان
خود درگیر شود. اگر جزو این گروه هستید سه سوال از خودتان بپرسید:
1) آیا ترس من از فقر به همین شدت واقعی است یا نوعی فکر منفی و آزاردهنده درونی است؟
2) از دست دادن احترام و محبت اطرافیان نزدیکم در درازمدت با چقدر پول قابل مقایسه است؟
3) با ترس از خرج کردن از چه لذتهایی محروم میشوم؟
پسانداز، گنج روانی
حال
که راه پسانداز کردن برخی هزینههای زاید را تمرین کرده و در دفترچه
نوشتهاید، میدانید مبلغی به عنوان پسانداز برای شما باقی میماند. این
جایزه شماست، مبارک است! فکر نکنید مبلغ کمی است، چون با این روش روز به
روز بر پول شما اضافه میشود و میزان پسانداز شما با میزان امنیت مالی شما
رابطه مستقیم دارد. پسانداز کنید تا لذت این امنیت را دریابید
کیف پول خود را مدیریت کنید
مهم
نیست که چطور پول درمیآورید، پولتان از پارو بالا میآید یا چکهچکه از
دست صاحبکارتان میچکد یا به صورت قلمبه به حساب شما سرازیر میشود. هر
طور که پول دربیاورید آخرین جایی که پول از آنجا از دستتان خارج میشود
کیف پول شماست. ایستگاهی که پولهایتان را فقط و فقط برای خرج کردن در آن
قرار میدهید چون هیچ آدم عاقلی پولش را در کیف پولش پسانداز نمیکند. به
همین خاطر لازم است این آخرین ایستگاه، یک حساب و کتابی هم داشته باشد تا
آنقدر هر کی هر کی نشود که ندانید پولتان از کجا آمد و به کجا رفته.
حواستان به نکتههای زیر باشد.
یک کیف پول خوب بخرید. کیف پولی که از همراه داشتن خالی آن هم لذت ببرید. اینطور روحیهتان هم در مواقع بیپولی حفظ میشود.
سعی
کنید کیف پولتان همیشه همراهتان باشد. اینطور عادت به داشتناش میکنید و
این باعث میشود همراه نبودن کیفتان را با جا گذاشتن در منزل توجیه نکنید.
هراز گاهی هم کیف پولتان را چک کنید.
پولهایتان را داخل کیف منظم
کنید. از بزرگ به کوچک، تراولها را هم جدا بگذارید. اینجوری احتمال دادن
ایران چک 50هزار تومانی به جای کرایه تاکسی به حداقل میرسد.
عابر
بانکهای مختلف را کنار هم نگذارید. ممکن است باعث خراب شدن و از کار
افتادن هم شوند. این مساله درباره کارتهایی مثل کارت مترو و کارت سوخت هم
صدق میکند.
هیچوقت رمز عابر بانکتان را روی آن ننویسید. نوشتن شماره
حساب اشکالی ندارد ولی رمز کارت در صورت گم شدن کیف آن را تبدیل به یک هدیه
خوب برای یابنده میکند.
پولهایتان را به مقادیر یکسان تقسیم کنید تا
با یک نگاه سریع حساب کار و اوضاع جیبتان دستتان بیاید. اگر کیفتان این
قابلیت را دارد جاهای مختلف را به خرجهای مختلف اختصاص دهید.
همه
کارتهای شناساییتان را یک جا نگذارید تا با گم شدن آنها یک جا بدبخت
شوید. بعضی کارتها برای گرفتن المثنی کارتهای دیگر لازمند.
یک کارت
آدرس با تلفن تماس خود داخل کیف بگذارید تا آن شهروند خیر بتواند با شما
تماس بگیرد. در مواقعی که خدا نکرده صورتتان زیر مینیبوس له شد هم آدرس
کیف پول به آگاهی خانواده متوفی کمک میکند.
کیفتان را با کارت ویزیتهای مختلف و کارتهای تبلیغاتی سنگین نکنید. اینها برایتان نان و آب نمیشود.
سعی
کنید همیشه مقداری پول هم داخل جیبتان داشته باشید تا هم مجبور نباشید
برای هر خرجی سراغ کیف پول بروید و هم در صورت گم شدن کیفتان بتوانید تا
خانه برسید.
همیشه مقداری پول به عنوان پشتیبان و روز مبادا نگه داشته
باشید. خیلی به عابر بانکها اعتماد نکنید. تجربه نشان داده آنها در روز
مبادا پشت آدم را خالی میکنند!
در
دنیای امروز هر کس باید برای خرج کردن درآمدش برنامه مشخصی داشته باشد.
برای اغلب ما هفته آخر ماه معادل روزهای سخت بی پولی است و همواره با خود
فکر می کنیم که «خدایا مگه من چه خرجی کردم که دیگه چیزی در جیبم نیست؟»
سختی این امر هنگامی دو چندان می شود که متاهل بوده و احیانا فرزند یا
فرزندانی هم داشته باشیم در آنصورت است که موجود نه چندان خوشایند و جدیدی
به نام قرض به تدریج همراه زندگی ما شده و تا مدت ها سایه به سایه شما و
افکارتان را همراهی می کند. شکی در این نیست که امروزه زندگی در شهرهای
بزرگ هزینه بالایی دارد، اما اگر کمی دقت کنید متوجه می شویم که اغلب پول
خود را صرف مخارج غیرضروری می کنیم از خرید هله هوله و خوراکی های بی مورد
گرفته تا خرید لوازمی که نیاز جدی به آنها نداریم. در این مطلب سعی خواهیم
کرد بطور مختصر چند روش ساده برای کمتر خرج کردن و پس انداز کردن را برای
شما بازگو کنیم:
-میان خواستن و احیتاج داشتن
(Neebs Wants) تفاوت بسیار می باشد. احتیاجات زندگی آن دسته از
مواردی است که بدون آن ادامه حیاط تقریبا غیرممکن و دشوار می شود. مانند
محلی برای زندگی، غذا، لباس و... اما موارد دیگری مانند داشتن یک ماشین،
پوشیدن لباس های مد روز، داشتن بهترین وسیله صوتی یا کامپیوتر و... از
مواردی است که لزوما زندگی شما بدون آن مختل نمی شود، به اینگونه موارد
خواسته یا همان wants می گوییم. آرزوها و خواسته های انسان تمامی ندارد اما
باید توجه داشت که این آرزوها باید مطابق با اندازه های ما باشد. بنابراین
همواره میان خواسته و نیاز خود تفاوت بگذارید و بیشتر بفکر نیاز باشید تا
خواسته.
-آیا جنس گران تر بهتر می باشد؟ در بسیاری
موارد این مطلب صحیح و در بسیاری موارد دیگر صحیح نیست. شما باید کالای
مورد نظر خود را در چهارچوب توانایی های خود تهیه کنید. اگر واقعا داشتن یک
اتومبیل برای شما نیاز می باشد و یک اتومبیل مثلا; سه میلیون تومانی کار
شما را راه می اندازد چرا باید اتومبیل گران تر خرید؟ تا بعد هزینه های
نگهداری بیشتر آن را متقبل شد.
-در ارتباط با خرید
اتومبیل همواره این سئوال را قبلا از خود بپرسید که «آیا واقعا من بدون
اتومبیل نمی توانم زندگی کنم؟» باید درست فکر کنید خرید یک اتومبیل سه
میلیون تومانی هزینه های بسیاری مانند نگهداری و تعمیر، بنزین، بیمه،
معاینه فنی، تصادف احتمالی و... دارد، مخارجی که هنگام خرید خود را نشان
نمی دهند و ممکن است شما دیر متوجه آن شوید، پس محاسبات لازم را انجام دهید
بعد دوباره از خود سئوال نمایید «آیا واقعا من بدون اتومبیل نمی توانم
زندگی کنم؟» آنگاه تصمیم بگیرید.
-همان که هستید
باشید؟ بسیاری از مردم سعی در ساختن چهره ظاهری غیر از آنچه واقعا هستند می
باشند، اگر توان شما در حد داشتن یک ماشین سه میلیون تومانی است، هرگز سعی
نکنید یک اتومبیل 5یا10
میلیونی بخرید چرا که در این حالت باید نحوه لباس پوشیدن، منزل و... را
نیز عوض کنید، پس همان که هستید باشید و شک نکنید که ارزش و اعتبار انسان
به لباس و دارایی های او نمی باشد.
-قبل از خرید هر
وسیله ای از دوستان سئوال کنید راجع به بهترین و خوش قیمت ترین، روی
اینترنت تحقیق کنید و هرگز بدون تحقیق قبلی خرید نکنید. بخصوص اگر عجله ای
در خرید ندارید سعی کنید برخی خرید های گرانقیمت خود را در فصولی از سال
انجام دهید که آن اجناس حراج می باشند. در ارتباط با وسایل الکترونیکی نیز
هرگز جدیدترین مدل را نخرید چراکه تفاوت قیمت آن با یک مدل پایین تر بسیار
بیشتر است.
-هنگامیکه به خرید می روید همواره نیازهای
کامل خود را بدانید و از قیمت ها حدودا خبر داشته باشید، چرا که ممکن است
به کالایی برخورد کنید که قیمت مناسبی دارد و شما در آینده به آن احتیاج
خواهید داشت و می توانید آن را انبار کنید.
-حقوق خود
را که گرفتید نگوید هفته آینده به بانک می روم و قدری از آن را پس انداز می
کنم، اگر همان روز اول پس انداز کردید که هیچ، اگر نه شک نکنید که تا هفته
بعد برای تمام حقوق خود نقشه کشیده اید. نقشه ای که بسیاری از هزینه ها در
آن جز» خواسته های تمام نشدنی شما است. نکته دیگر در پس انداز آنکه هرچه
می توانید بیشتر پس انداز کنید، نگران نباشید اتفاق خاصی رخ نمی دهد یکی دو
شب هم نان و پنیر میل کنید. در عوض روزی این پس انداز مشکل بزرگی از زندگی
شما را حل خواهد کرد.
-اگر کارمند هستید و برای محل
کار آنها امکانپذیر است از آنها بخواهید بصورت اتوماتیک از حقوق شما بعنوان
پس انداز کسر کنند، شک نکنید این بهترین راه برای پس انداز کردن می باشد.
-اگر
پولی یا ارثی به دست شما می رسد هرگز خرج اجناسی نکنید که مستهلک می شوند
برعکس آن را در امور سود دهنده سرمایه گذاری کنید. سهام، اوراق مشارکت یا
سکه بخرید و یا اگر مقدار پول زیاد است حداقل آن را در حساب های بانکی که
به شما سود تعلق می گیرد بگذارید.
-اوغات بیکاری خود
را با فعالیت های کم خرج و مفید مانند مطالعه و دیدار دوستان سپری کنید و
سعی نکنید بیش از سالی یکی دو بار به مسافرت های پر هزینه بروید.
-همواره
آخر هر ماه مخارج انجام شده را بررسی کنید و با تحلیلی که انجام می دهید
ببینید چه مقدار از آنها نیاز بوده و چه مقدار خواسته و سعی کنید در ماه
بعد دقیق تر عمل کنید.
((آدم از طرفى زمین میخوره که به اون طرف تکیه کرده))پس بهترین کار اینه که رو پاى خودمون وایسیم و به کسى یا چیزى تکیه نکنیم.