از قدیم گفتن : دهن مردمو نمیشه بست!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.اما خب صاف که میشه کرد!؟
گِلم میشه گرفت البته 

مادره خطاب به پسرش: نیوتن رو می شناسی؟
......
.....
پسره: نه، کی هست؟؟
......
.....
مادره: اگه به درسات بیشتر توجه میکردی می شناختیش!!
......
....
پسره: خیلی خوب، پارمیدا رو میشناسی؟؟
....
.....
..........
.....
مادره: نه !!!
پسره: اگه به شوهرت بیشتر توجه میکردی می شناختیش :|

آنتوان چخوف

بی عرضه

چند روز پیش ، خانم یولیا واسیلی یونا ، معلم سر خانه ی بچه ها را به اتاق کارم دعوت کردم. قرار بود با او تسویه حساب کنم. گفتم:

ــ بفرمایید بنشینید یولیا واسیلی یونا! بیایید حساب و کتابمان را روشن کنیم … لابد به پول هم احتیاج دارید اما مشاءالله آنقدر اهل تعارف هستید که به روی مبارکتان نمی آورید … خوب … قرارمان با شما ماهی 30 روبل …

ــ نخیر 40 روبل … !

ــ نه ، قرارمان 30 روبل بود … من یادداشت کرده ام … به مربی های بچه ها همیشه 30 روبل می دادم … خوب … دو ماه کار کرده اید …

ــ دو ماه و پنج روز …

ــ درست دو ماه … من یادداشت کرده ام … بنابراین جمع طلب شما می شود 60 روبل … کسر میشود 9 روز بابت تعطیلات یکشنبه … شما که روزهای یکشنبه با کولیا کار نمیکردید … جز استراحت و گردش که کاری نداشتید … و سه روز تعطیلات عید …

چهره ی یولیا واسیلی یونا ناگهان سرخ شد ، به والان پیراهن خود دست برد و چندین بار تکانش داد اما … اما لام تا کام نگفت! …

ــ بله ، 3 روز هم تعطیلات عید … به عبارتی کسر میشود 12 روز … 4 روز هم که کولیا ناخوش و بستری بود … که در این چهار روز فقط با واریا کار کردید … 3 روز هم گرفتار درد دندان بودید که با کسب اجازه از زنم ، نصف روز یعنی بعد از ظهرها با بچه ها کار کردید … 12 و 7 میشود 19 روز … 60 منهای 19 ، باقی میماند 41 روبل … هوم … درست است؟

چشم چپ یولیا واسیلی یونا سرخ و مرطوب شد. چانه اش لرزید ، با حالت عصبی سرفه ای کرد و آب بینی اش را بالا کشید. اما … لام تا کام نگفت! …

ــ در ضمن ، شب سال نو ، یک فنجان چایخوری با نعلبکی اش از دستتان افتاد و خرد شد … پس کسر میشود 2 روبل دیگر بابت فنجان … البته فنجانمان بیش از اینها می ارزید ــ یادگار خانوادگی بود ــ اما … بگذریم! بقول معروف: آب که از سر گذشت چه یک نی ، چه صد نی … گذشته از اینها ، روزی به علت عدم مراقبت شما ، کولیا از درخت بالا رفت و کتش پاره شد … اینهم 10 روبل دیگر … و باز به علت بی توجهی شما ، کلفت سابقمان کفشهای واریا را دزدید … شما باید مراقب همه چیز باشید ، بابت همین چیزهاست که حقوق میگیرید. بگذریم … کسر میشود 5 روبل دیگر … دهم ژانویه مبلغ 10 روبل به شما داده بودم …

به نجوا گفت:

ــ من که از شما پولی نگرفته ام … !

ــ من که بیخودی اینجا یادداشت نمی کنم!

ــ بسیار خوب … باشد.

ــ 41 منهای 27 باقی می ماند 14 …

این بار هر دو چشم یولیا واسیلی یونا از اشک پر شد … قطره های درشت عرق ، بینی دراز و خوش ترکیبش را پوشاند. دخترک بینوا! با صدایی که می لرزید گفت:

ــ من فقط یک دفعه ــ آنهم از خانمتان ــ پول گرفتم … فقط همین … پول دیگری نگرفته ام …

ــ راست می گویید ؟ … می بینید ؟ این یکی را یادداشت نکرده بودم … پس 14 منهای 3 میشود 11 … بفرمایید اینهم 11 روبل طلبتان! این 3 روبل ، اینهم دو اسکناس 3 روبلی دیگر … و اینهم دو اسکناس 1 روبلی … جمعاً 11 روبل … بفرمایید!

و پنج اسکناس سه روبلی و یک روبلی را به طرف او دراز کردم. اسکناسها را گرفت ، آنها را با انگشتهای لرزانش در جیب پیراهن گذاشت و زیر لب گفت:

ــ مرسی.

از جایم جهیدم و همانجا ، در اتاق ، مشغول قدم زدن شدم. سراسر وجودم از خشم و غضب ، پر شده بود . پرسیدم:

ــ مرسی بابت چه ؟!!

ــ بابت پول …

ــ آخر من که سرتان کلاه گذاشتم! لعنت بر شیطان ، غارتتان کرده ام! علناً دزدی کرده ام! مرسی! چرا ؟!!

ــ پیش از این ، هر جا کار کردم ، همین را هم از من مضایقه می کردند.

ــ مضایقه می کردند ؟ هیچ جای تعجب نیست! ببینید ، تا حالا با شما شوخی میکردم ، قصد داشتم درس تلخی به شما بدهم … هشتاد روبل طلبتان را میدهم … همه اش توی آن پاکتی است که ملاحظه اش میکنید! اما حیف آدم نیست که اینقدر بی دست و پا باشد؟ چرا اعتراض نمیکنید؟ چرا سکوت میکنید؟ در دنیای ما چطور ممکن است انسان ، تلخ زبانی بلد نباشد؟ چطور ممکن است اینقدر بی عرضه باشد؟!

به تلخی لبخند زد. در چهره اش خواندم: آره ، ممکن است!

بخاطر درس تلخی که به او داده بودم از او پوزش خواستم و به رغم حیرت فراوانش ، 80 روبل طلبش را پرداختم. با حجب و کمروئی ، تشکر کرد و از در بیرون رفت … به پشت سر او نگریستم و با خود فکر کردم: در دنیای ما ، قوی بودن و زور گفتن ، چه سهل و ساده است! .

اگر میخواهید دشمنان خود را تنبیه کنید به دوستان خود محبت کنید.

مصاحبه شغلی

مصاحبه شغلی

در پایان مصاحبه شغلی برای استخدام در شرکتی، مدیر منابع انسانی شرکت از مهندس جوان صفر کیلومتر ام آی تی پرسید: �و برای شروع کار، حقوق مورد انتظار شما چیست؟�

مهندس گفت: حدود ۷۵۰۰۰ دلار در سال، بسته به اینکه چه مزایایی داده شود.

مدیر منابع انسانی گفت: خب، نظر شما درباره ۵ هفته تعطیلی، ۱۴ روز تعطیلی با حقوق، بیمه کامل درمانی و حقوق بازنشستگی ویژه و خودروی شیک و مدل بالای در اختیار چیست؟

مهندس جوان از جا پرید و با تعجب پرسید: �شوخی می کنید؟!�

مدیر منابع انسانی گفت: بله، اما اول تو شروع کردی !!!

هیـچ گـاه دنبـال به کرسـی نشـاندن حـرفت مبـاش
و همـه جـا سـر هـر صحبتـی را بازمکـن.
بگـذار تـو را نـادان بداننـد.

گروهـی هستنـد که اگـر احترامشـان کنـی تـو را نـادان می داننـد
و اگـر بی محلیشـان کنـی از گـزندشان بی امانـی.. پس در احتـرام ، انـدازه نگهـدار.

مزخرفیجات

یـه جـآیی به بـعد دیگه ، نه دَست‌ پــآ میزنی


نه بــآل بـــآل میـ‍زنی


نه دل دل مـیکـنی


نه داد و بیداد میـکـنی


نه گــریه میـکنی


...

نه سـرت میزنی به دیوار

نه مـشـتت میکوبی به دیوار

از یه جایی به بـَعد فـَقط سکوت میکنی سکوت !

نکات زندگی

کسی که از تنهایی میترسد،نباید هرگز ازدواج کند.

" آنتوان چخوف "

اگر تو ثروتمند باشی، سرما یک نوع تفریح می شود تا پالتو پوست بخری، خودت را گرم کنی
 و به اسکی بروی،


اگر فقیر باشی، برعکس، سرما بدبختی می شود و آن وقت یاد می گیری که حتی از زیبایی یک منظره زیر برف متنفر باشی.

نکات زندگی

همیشه به آدما به اندازه ای محبت کن ؛ که بعدش مجبور نشی بهشون ثابت کنی خر نیستی.

ﺍﺯ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﻔﻬﻤﻦ ﺩﻭﺳﺘﺸﻮﻭﻥ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻭ
ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺁﺩﻡ ﺑﺎﻗﯽ ﻣﯿﻤﻮﻧﻦ !!
ﮐﻤﺎﻝ ﺗﺸﮑﺮ ﺭﻭ ﺩﺍﺭﯾﻢ |:

ﺧﺪﺍ ﺭﻭ ﺷﺎﮐﺮﻡ :
-1 ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎﻟﯿﺎﺗﯽ ﮐﻪ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﻣﯿﮑﻨﻢ، ﭼﻮﻥ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻌﻨﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺷﻐﻠﯽ ﺩﺍﺭﻡ.
-2 ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻠﻮﻏﯽ ﻭ ﮐﺜﯿﻔﯽ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﻬﻤﺎﻧﯽ، ﭼﻮﻥ ﯾﻌﻨﯽ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﯽ
ﺩﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﭘﯿﺸﻢ ﻣﯿﺎﻥ .
-3 ﺑﺮﺍﯼ ﻟﺒﺎﺳﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﮐﻤﯽ ﺑﺮﺍﻡ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻥ، ﭼﻮﻥ ﯾﻌﻨﯽ ﻏﺬﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ
ﺩﺍﺭﻡ.
-4 ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺎﯾﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺷﺎﻫﺪ ﮐﺎﺭ ﻣﻨﻪ، ﭼﻮﻥ ﯾﻌﻨﯽ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯿﻢ
ﻣﯿﺘﺎﺑﻪ .
-5 ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻤﻨﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺯﺩﻩ ﺑﺸﻪ، ﺑﺮﺍﯼ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺗﻤﯿﺰ ﺑﺸﻪ ﻭ
ﻧﺎﻭﺩﺍﻧﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺗﻌﻤﯿﺮ ﺑﺸﻪ، ﭼﻮﻥ ﯾﻌﻨﯽ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻥ
ﺩﺍﺭﻡ.
-6 ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺎﯼ ﭘﺎﺭﮐﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻬﺎﯼ ﭘﺎﺭﮐﯿﻨﮓ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯿﮑﻨﻢ
ﭼﻮﻥ ﯾﻌﻨﯽ ﻗﺎﺩﺭ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﺭﻓﺘﻦ ﻫﺴﺘﻢ ﻭ ﻭﺳﯿﻠﻪ ﻧﻘﻠﯿﻪ ﺩﺍﺭﻡ .
-7 ﺑﺮﺍﯼ ﻫﺰﯾﻨﻪ ﺑﺎﻻ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﺮﻣﺎﯾﺶ، ﭼﻮﻥ ﯾﻌﻨﯽ ﺧﺎﻧﻪ ﮔﺮﻣﯽ ﺩﺍﺭﻡ .
-8 ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻮﻩ ﻟﺒﺎﺳﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺷﺴﺘﻪ ﻭ ﺍﺗﻮ ﺑﺸﻮﻧﺪ، ﭼﻮﻥ ﯾﻌﻨﯽ ﺭﺧﺘﯽ
ﺑﺮﺍﯼ ﭘﻮﺷﯿﺪﻥ ﺩﺍﺭﻡ .
-9 ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻮﻓﺘﮕﯽ ﻭ ﺧﺴﺘﮕﯽ ﻋﻀﻼﺗﻢ ﺁﺧﺮ ﺭﻭﺯ، ﭼﻮﻥ ﯾﻌﻨﯽ ﻗﺎﺩﺭ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ
ﺳﺨﺖ ﮐﺎﺭ ﮐﻨﻢ .
-10 ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧﮓ ﺳﺎﻋﺘﯽ ﮐﻪ ﺻﺒﺢ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻣﯿﮑﻨﺪ
ﭼﻮﻥ ﯾﻌﻨﯽ ﻫﻨﻮﺯ ﺯﻧﺪﻩ ﻫﺴﺘﻢ

در این دنیا برای کفری کردن آدمهای رذلی که می خواهند
همه چیز را از آنچه هست برایت سخت تر کنند،

راهی بهتر از این نیست که وانمود کنی از هیچ چیز دلخور نیستی!

آینه اعمال



پسر زنی به سفر دوری رفته بود و ماه ها بود که از او خبری نداشتند. بنابراین زن دعا می کرد که او سالم به خانه باز گردد.
این زن هر روز به تعداد اعضاء خانواده اش نان می پخت و همیشه یک نان اضافه هم می پخت و پشت پنجره می گذاشت تا رهگذری گرسنه که از آنجا می گذشت نان را بر دارد. هر روز مردی گو‍ژ پشت از آنجا می گذشت و نان را بر میداشت و به جای آنکه از او تشکر کند می گفت:
� کار پلیدی که بکنید با شما می ماند و هر کار نیکی که انجام دهید به شما باز می گردد �
این ماجرا هر روز ادامه داشت تا اینکه زن از گفته های مرد گوژ پشت ناراحت و رنجیده شد.
او به خود گفت: او نه تنها تشکر نمی کند بلکه هر روز این جمله ها را به زبان می آورد. نمی دانم منظورش چیست؟

یک روز که زن از گفته های مرد گو‍ژ پشت کاملا به تنگ آمده بود تصمیم گرفت از شر او خلاص شود
بنابراین نان او را زهر آلود کرد و آن را با دستهای لرزان پشت پنجره گذاشت، اما ناگهان به خود گفت:
این چه کاری است که میکنم؟ بلافاصله نان را برداشت و در تنور انداخت و نان دیگری برای مرد گوژ پشت پخت.
مرد مثل هر روز آمد و نان را برداشت و حرف های معمول خود را تکرار کرد و به راه خود رفت.

آن شب در خانه پیر زن به صدا در آمد. وقتی که زن در را باز کرد ، فرزندش را دید که نحیف و خمیده با لباسهایی پاره پشت در ایستاده بود
او گرسنه، تشنه و خسته بود در حالی که به مادرش نگاه می کرد، گفت :
مادر اگر این معجزه نشده بود نمی توانستم خودم را به شما برسانم.
در چند فرسنگی اینجا چنان گرسنه و ضعیف شده بودم که داشتم از هوش می رفتم. ناگهان رهگذری گو‍ژ پشت به سراغم آمد.
او یک نان به من داد و گفت: �این تنها چیزی است که من هر روز میخورم امروز آن را به تو می دهم زیرا تو بیش از من به آن احتیاج داری�

وقتی که مادر این ماجرا را شنید رنگ از چهره اش پرید. به یاد آورد که ابتدا نان زهر آلودی برای مرد گوژ پشت پخته بود و اگر به ندای وجدانش گوش نکرده بود و نان دیگری برای او نپخته بود، فرزندش نان زهرآلود را می خورد.
به این ترتیب بود که آن زن معنای سخنان روزانه مرد گوژ پشت را دریافت:
� هر کار پلیدی که انجام می دهیم با ما می ماند و نیکی هایی که انجام می دهیم به ما باز میگردند. �

ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﺟﻤﻠﻪ ﺭﻭ ﻧﮕﻮ :
ﺍﺯﺕ ﻣﺘﻨﻔﺮﻡ - ﺩﯾﮕﻪ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﺒﯿﻨﻤﺖ
ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﻫﻤﺼﺤﺒﺖ ﻧﺸﻮ:
ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﻣﺘﺸﮑﺮ - ﻭﺭﺍﺝ
ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺩﻝ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺭﻭ ﻧﺸﮑﻦ :
ﭘﺪﺭ - ﻣﺎﺩﺭ
ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﺗﺎ ﮐﻠﻤﻪ ﺭﻭ ﻧﮕﻮ :
ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻢ - ﺑﺪ ﺷﺎﻧﺴﻢ
ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﺗﺎ ﮐﺎﺭﻭ ﻧﮑﻦ :
ﺩﺭﻭﻍ - ﻏﯿﺒﺖ
… ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﺗﺎ ﺟﻤﻠﻪ ﺭﻭ ﺑﺎﻭﺭ ﻧﮑﻦ :
ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺩﺭ ﺍﻋﺘﯿﺎﺩ - ﺍﻣﻨﯿﺖ ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﺗﺎ ﺟﻤﻠﻪ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺑﺴﭙﺎﺭ:
ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺑﺎ ﯾﺎﺩ ﺧﺪﺍ - ﺩﻋﺎﯼ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﻭﺗﺎ ﭼﯿﺰ ﻭ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺑﯿﺎﺭ :
ﺩﻭﺳﺘﺎﯼ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺭﻭ - ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺧﻮﺑﺖ ﺭﻭ
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﮔﻮﺵ ﮐﻦ :
ﻓﺮﺩ ﺑﺎ ﺗﺠﺮﺑﻪ - ﻣﻌﻠﻢ ﺧﻮﺏ
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﺩﻭ ﺗﺎ ﭼﯿﺰ ﺩﻝ ﺑﺒﻨﺪ:
ﺻﺪﺍﻗﺖ - ﺻﻤﯿﻤﯿﺖ

ﯾﻪ ﻗﺎﻧﻮﻧﯽ ﺩﺧﺘﺮﺍﯼ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ ﺩﺍﺭﻥ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻋﻨﻮﺍﻥ :
ﺩﯾﺮ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﺯﺷﺖ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺍﺳﺖ . . .

ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻠﻨﺪ ﺣﺮﻑ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ ﺻﺪﺍﯾﺶ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻨﻮﻧﺪ
ﺍﻣﺎ
ﻭﻗﺘﯽ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﺪ ﺑﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﺵ ﮔﻮﺵ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ .

7 نکته که در مورد لباس پوشیدن باید رعایت کنید .



لباس پوشیدن و دنیای مد هم برای خودش قوانینی دارد. برای مثال شما باید لباسی بپوشید که ایرادهای اندام تان را بگیرد و به زیبایی تان بیفزاید. در این مقاله ما ۷ موردی که باید در مورد نحوه لباس پوشیدن انجام دهید و همچنین آنهایی را که نباید در موردشان فکر هم بکنید برای تان توضیح می دهیم:



بایدها:

۱- قانون طلایی من پیدا کردن لباس هایی است که خوبی اندام شما را در بربگیرد.می توانید از یک خیاط کمک بگیرید. مخصوصا مردان توجه داشته باشند که به هیچ وجه لباس گشاد به تن نکنند و زنان نیز از لباس های خیلی تنگ و سایز کوچک استفاده نکنند.


۲- قبل از اینکه خرید فصل را آغاز کنید قرار را بر این بگذارید که همه چیز را دقیقا سایز اندام تان بخرید.


۳- رنگ هایی را انتخاب کنید که به رنگ موی شما بیاید ، یا به رنگ پوست تان یا حتی به رنگ چشمان تان؛ از آنها به عنوان رنگ اصلی انتخاب کنید و سپس بقیه لباس ها را با آن ست کنید.


۴- انتخاب های خود را به حداکثر سه رنگ محدود کنید. مخصوصا ترکیب سفید و مشکی بسیار شیک و زیباست.


۵- روش های قدیمی ست کردن لباس را کنار بگذارید. قوانین مد سال به سال تغییر می کنند.


۶- مجلات مد را به دقت تماشا کنید و از یکی از آنها الهام بگیرید. با استفاده از مجلات ، سایت های مد و شبکه های مد براحتی می توانید سلیقه خود را مطابق روز کنید.


۷- یک آینه قدی در فروشگاه پیدا کنید و ببینید کدام لباس به شما می آید. لباس را از جلو و پشت وارسی کنید. اغلب مردم فراموش میکنند که وقتی در مقابل آینه ایستاده اند پشت و جلوی لباس شان را وارسی کنند.



نباید ها:

۱- حتما مطابق مد نباید لباس بپوشید. به یاد داشته باشید آن لباسی را انتخاب کنید که به شما می آید حتی اگر مد نباشد.آن لباسی که به تن مدل لباس زیباست لازم نیست برای همه زیبا باشد هرکس باید مطابق سلیقه و ظاهر خود لباس انتخاب کند.


۲- ترسی از انتخاب رنگ های قدیمی نداشته باشید . می توانید این قانون مد را نادیده بگیرید. هر رنگی به شما می آید را می توانید انتخاب کنید.


۳- سرتا پا مشکی نپوشید. این مدی است که دیگر بسیار بی روح و افسرده کننده است. رنگ مشکی را از صورت تان دور کنید . مشکی صورت شما را گرفته و ناراحت نشان خواهد داد.


۴- در موقع انتخاب لباس همواره به این فکر نکنید که جنس مخالف در مورد شما چه فکری خواهد کرد. مهم این است که لباس به شما بیاید و خودتان آن را دوست داشته باشید.


۵- لباس های خیلی تنگ نپوشید. مخصوصا شلوارهای خیلی تنگ.شما باید کاملا خودتان را بپوشانید نه اینکه لباس هایی بپوشید که تمام اندام تان را به نمایش بگذارد.


۶- به هیچ وجه لباس های تابستانی را در زمستان استفاده نکنید. هر کدام از آنها را به موقع و در زمان خود استفاده کنید.