خانه عناوین مطالب تماس با من

ای عشق در من زنده شو

ای عشق در من زنده شو

درباره من

یادگرفتم:1. با احمق بحث نکنم و بگذارم در دنیای احمقانه خویش خوشبخت زندگی کند.2. با وقیح جدل نکنم چون چیزی برای از دست دادن ندارد و روحم را تباه می کند .3. از حسود دوری کنم چون حتی اگر دنیا را هم به او تقدیم کنم باز هم از من بیزار خواهد بود .4. با کودک بحث نکنم چون مرا با دانش خویش می سنجد و هم سطح خویش میپندارد . ادامه...

پیوندها

  • داستانهای شاهنامه

دسته‌ها

  • نمی دونین با ادما چطوری رفتار کنین؟ 47
  • خوشتیپا 7
  • عسک 10
  • می خوای سالمتر باشی؟ 2
  • بخند 12
  • این لحظه 42
  • ازدواج به فتحه ضمه 12
  • کار 4
  • ولخرجین؟می خواین پول پس انداز کنین؟ 8
  • همین طوری 5
  • دست فرمونت افتضاس؟ 1

ابر برجسب

ولخرجی

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • نکات زندگی

بایگانی

  • تیر 1394 1
  • اردیبهشت 1394 4
  • فروردین 1394 7
  • اسفند 1393 5
  • بهمن 1393 8
  • دی 1393 4
  • آبان 1393 2
  • مهر 1393 1
  • شهریور 1393 9
  • تیر 1393 6
  • خرداد 1393 3
  • اردیبهشت 1393 3
  • فروردین 1393 4
  • اسفند 1392 2
  • بهمن 1392 3
  • دی 1392 3
  • آذر 1392 2
  • آبان 1392 4
  • مهر 1392 4
  • شهریور 1392 4
  • مرداد 1392 10
  • تیر 1392 8
  • خرداد 1392 8
  • اردیبهشت 1392 4
  • فروردین 1392 16
  • اسفند 1391 13
  • بهمن 1391 25
  • دی 1391 24
  • آذر 1391 22
  • آبان 1391 12

آمار : 84518 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • نکات زندگی 8 تیر 1394 10:58
    سخنرانی ونه گات در مراسم فارغ التحصیلی دانشگاه MIT: اگر میخواستم برای آینده ی شما فقط یک نصیحت بکنم، مالیدن کرم ضدّ آفتاب را توصیه میکردم !!! آثار مفید و دراز مدّتِ کرم ضدّ آفتاب، توسط دانشمندان ثابت شده است. در حالی که سایر نصایح من،هیچ پایه و اساس قابل اعتمادی، جز تجربه های پر پیچ و خمِ شخص بنده ندارند. اینک این...
  • جوانی بود که عاشق دختری بود. 25 اردیبهشت 1394 16:24
    جوانی بود که عاشق دختری بود. دختر خیلی زیبا و زرق و برق دار نبود، اما برای این جوان همه چیز بود. جوان همیشه خواب دختر را می‌دید که باقی عمرش را با او سپری می‌کند. دوستان جوان به او می‌گفتند: «چرا اینقدر خواب او را می بینی وقتی نمی‌دانی او اصلاً عاشق تو هست یا نه؟ اول احساست را به او بگو و ببین او تو را دوست دارد یا...
  • شهریارا غزلت خوانده غزالی زیبا بد نشد با غزلی صید غزالی کردیم 25 اردیبهشت 1394 16:22
    استاد شهریار شبی در مجلسی شعری سرودند با مطلع (بیت اول ) زیر : امشب از دولت می دفع ملالی کردیم ** این هم از عمر شبی بود که حالی کردیم . . . خانم جوانی در مجلس حضور داشت و گفت استاد شعر بسیار زیبایی بود و من مبهوت شدم ولی در عجبم چگونه فی البداهه همچین شعری سرودید ؟ مطمئن هستید این شعر را از قبل آماده نکرده بودید ؟...
  • مورد داشتیم دختره انقد پست عاشقانه ی غمگین گذاشته که ........ 15 اردیبهشت 1394 10:48
    مورد داشتیم دختره انقد پست عاشقانه ی غمگین گذاشته که دل منم واسه پسره تنگ شده!!!! داداش اگه راه داره برگرد .
  • ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﺧﺮﺩ ﭘﺸﺖ "ﭼﻪ ﻣﯿﺪﻭﻧﻢ" ﻫﺴﺖ ... ! 2 اردیبهشت 1394 13:40
    ﻫﻤﯿﺸﻪ ﯾﮏ ﺫﺭﻩ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﭘﺸﺖ ﻫﺮ "ﻓﻘﻂ ﯾﻪ ﺷﻮﺧﯽ ﺑﻮﺩ" ﻫﺴﺖ ... ! ﯾﮏ ﮐﻢ ﮐﻨﺠﮑﺎﻭﯼ ﭘﺸﺖ "ﻫﻤﯿﻦ ﻃﻮﺭﯼ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ" ﻫﺴﺖ ... ! ﻗﺪﺭﯼ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﭘﺸﺖ "ﺑﻪ ﻣﻦ ﭼﻪ ﺍﺻﻼ" ﻫﺴﺖ ... ! ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﺧﺮﺩ ﭘﺸﺖ "ﭼﻪ ﻣﯿﺪﻭﻧﻢ" ﻫﺴﺖ ... ! ﻭ ﺍﻧﺪﮐﯽ ﺩﺭﺩ ﭘﺸﺖ "ﺍﺷﮑﺎﻟﯽ ﻧﺪﺍﺭﻩ" ﻫﺴﺖ
  • [ بدون عنوان ] 29 فروردین 1394 20:32
    "داشتم به صدات گوش میدادم؛ حواسم به حرفات نبود!" شهاب حسینى
  • پیشگویی 28 فروردین 1394 21:11
    Www.oxyd.ir/fal/pishgoie.php
  • ......... ﮔــــــﺮﺍﻥ ﺑﺎﺷﯿﺪ ....... 28 فروردین 1394 10:11
    ' زنی به مشاور خانواده گفت: من و همسرم زندگی کم نظیری داریم ؛ همه حسرت زندگی ما رو میخورند. سراسر محبّت, شادی, توجّه, گذشت و هماهنگی. امّا سؤالی از شوهرم پرسیدم که جواب او مرا سخت نگران کرده است. پرسیدم اگر من و مادرت در دریا همزمان در حال غرق شدن باشیم, چه کسی را نجات خواهی داد؟ و او بیدرنگ جواب داد: معلوم است, مادرم...
  • اگر جای دانه هایت را که روزی کاشته ای فراموش کردی، 28 فروردین 1394 10:02
    اگر جای دانه هایت را که روزی کاشته ای فراموش کردی، باران روزی به تو خواهد گفت کجا کاشته ای ... "پس نیکی را بکار، بالای هر زمینی... و زیر هر آسمانی .... برای هر کسی .. " تو نمیدانی کی و کجا آن را خواهی یافت!! که کار نیک هر جا که کاشته شود به بار می نشیند ... اثر زیبا باقی می ماند، حتی اگر روزی صاحب اثر دیگر...
  • بز را بکش تا تغییر کنی ! 25 فروردین 1394 15:51
    روزگاری مرید ومرشدی خردمند در سفر بودند. شبی را در خانه ی زنی با چادر محقر وچند فرزند گذراندند واز شیر تنها بزی که داشت خوردند. مرید فکرکرد کاش قادر بود به او کمک کند. وقتی این را به مرشد خود گفت او پس از اندکی تامل پاسخ داد:"اگر واقعا می خواهی به آن ها کمک کنی برگرد و بزشان را بکش!". مرید ابتدا بسیار متعجب...
  • ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺧﻮﺏ ﺷﻨﺎﺧﺖ ! 15 فروردین 1394 22:14
    ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺧﻮﺏ ﺷﻨﺎﺧﺖ ! ﺁﻧﭽﻪ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺩﺭ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﻭﺯ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ ... ﻣﯿﺰﺍﻥ ﻣﻨطﻖ ﺷﺎﻥ ... ﻣﯿﺰﺍﻥ ﺍﺩﺏ ﺷﺎﻥ... ﻣﯿﺰﺍﻥ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺭﻭﺣﺸﺎﻥ ... ﻣﯿﺰﺍﻥ ﺷﻌﻮﺭ ﺷﺎﻥ ... ﻣﯿﺰﺍﻥ ﻣﻌﺮﻓﺖ ﺷﺎﻥ ﻭ ﺣﺘﯽ ﻣﯿﺰﺍﻥ ﻣﻬﺮﻭ ﻣﺤﺒﺖ ﺷﺎﻥ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ . ﮔﺎﻫﯽ ﺩﯾﺪﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺍﻓﺮﺍﺩ ، ﻣﺎﺩﺍﻡ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺑﺮ ﻭﻓﻖ ﻣﺮﺍﺩ ﺍﺳﺖ ، ﭼﻨﺎﻥ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﻭ ﻣﻮﺩﺏ ﻭ...
  • نکات زندگی 13 فروردین 1394 11:33
    درآمد: هیچگاه روی یک درآمد تکیه نکنید، برای ایجاد منبع دوم درآمد سرمایه گذاری کنید. خرج: اگر چیزهایی را بخرید که نیاز ندارید، بزودی مجبور خواهید شد چیزهایی را بفروشید که به آنها نیاز دارید. پس‌انداز: آنچه که بعد از خرج کردن می ماند را پس انداز نکنید، آنچه را که بعد از پس انداز کردن می ماند خرج کنید. ریسک: هرگز عمق یک...
  • 1394 سال عروس 29 اسفند 1393 15:34
    من در این آخر سال چه دعایی بکنم بهتر ازین: آرزو دارم خورشید رهایت نکند، غم صدایت نکند، و تو را از دل آن کس که تبش در تن توست حضرت دوست جدایت نکند، خنده ات از ته دل، گریه ات از سر شوق، روزگارت همه شاد، سفره ات رنگارنگ، و تنی سالم و شاد که بخندی مادام.‏‎
  • زندگی به من یاد داداگر قضاوت نادرستی در مورد کسی 19 اسفند 1393 15:29
    زندگی به من یاد داداگر قضاوت نادرستی در مورد کسی بکنم دنیا تمام تلاشش را میکند تا مرا در آن موقعیت قرار دهد تا به من ثابت کند "در تاریکی همه شبیه یکدیگریم"
  • [ بدون عنوان ] 13 اسفند 1393 18:03
    خدایا چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار
  • [ بدون عنوان ] 13 اسفند 1393 12:46
    دختر ها با عشق اولشان ساده تر هستند.. انگار ساده می پوشند... ساده میگیرند.. نگاهش با شیطنت است. وقتی می خندد حقیقی است امــــا... اگر ترکش کنی.. اگر فریبش دهی.. اگر اذیتش کنی... می بینی کم کم غلیظ آرایش می کند.. لباس های پر زرق و برق تری می پوشد.. نگاهش توی عکس با غرور دوخته شده است به دوربین... بدان خنده هایش هم دیگر...
  • شهریار 12 اسفند 1393 15:15
    آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟ بى وفا حالا که من افتاده‌ام از پا چرا؟ نوش دارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی سنگدل این زودتر مى خواستی, حالا چرا؟ عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست من که یک امروز مهمان توأم, فردا چرا؟ نازنینا ما به ناز تو جوانی داده‌ایم دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا؟ وه که با این عمرهای کوته...
  • [ بدون عنوان ] 29 بهمن 1393 18:18
    به سودای روزهای دل‌انگیز گذشته گریه مکن، به خاطر حضور کوتاه‌شان لبخند بزن.
  • [ بدون عنوان ] 27 بهمن 1393 11:54
    خدایا چنان کن سرانجام کار … تو خشنود باشی و ما رستگار
  • [ بدون عنوان ] 23 بهمن 1393 15:54
    خدایا چنان کن سرانجام کار … تو خشنود باشی و ما رستگار
  • [ بدون عنوان ] 17 بهمن 1393 23:51
    پدرم دلواپسِ آینده‌ی خواهرم است، اما حتی یک‌بار هم اتفاق نیفتاده که با هم به کافی شاپ بروند، در خیابان قدم بزنند و گاهی بلند بلند بخندند. خواهرم نگرانِ فشارِ کاریِ پدرم است، اما حتی یک‌بار هم نشده که خواسته‌هایش را به تعویق بیاندازد تا پدر برای مدتی احساسِ آرامش کند. مادرم با فکرِ خوشبختیِ من خوابش نمی‌برد. اما حتی...
  • [ بدون عنوان ] 16 بهمن 1393 12:03
    نیم ساعت پیش ، خدا را دیدم قوز کرده با پالتوی مشکی بلندش سرفه کنان در حیاط از کنار دو سرو سیاه گذشت و رو به ایوانی که من ایستاده بودم آمد ، آواز که خواند تازه فهمیدم ، پدرم را با او اشتباهی گرفته ام ! حسین پناهی
  • [ بدون عنوان ] 10 بهمن 1393 17:30
    نگاه همه به پرده سینما بود. (جشنواره فیلم های 10دقیقه ای ...) اکران فیلم شروع شد. شروع فیلم: تصویر سقف یک اتاق بود... دو دقیقه از فیلم گذشت چهار دیقه دیگر هم گذشت هشت دقیقه ی اول فیلم تنها تصویر سقف اتاق بود! صدای همه درآمد. اغلب حاضران سالن سینما را ترک کردند. ناگهان دوربین حرکت کرد و آمد پایین و به یک کودک معلول قطع...
  • [ بدون عنوان ] 8 بهمن 1393 16:45
    از هنگامی ک خداوند مشغول خلق زن بود شیش روز میگذشت. فرشته ای ظاهر شد و گفت: چرا این همه وقت صرف این یکی میفرمایید؟ خداوند پاسخ داد: دستور کار اورا دیده ای؟ باید دویست قطعه متحرک داشته باشد، ک همگی قابل جایگزینی باشند، باید بتواند با خوردن غذای شب مانده کار کند. دامنی داشته باشد که همزمان دو بچه را در خودش جای دهد،...
  • [ بدون عنوان ] 1 بهمن 1393 19:39
    دیروز برام خواستگار اومده بود بابام گفت درس میخونی یاشوهرت بدیم !! منم گفتم هرچی میخونم یادنمیگیرم!!، بنظر شما مفهومو خوب رسوندم!!؟!!
  • [ بدون عنوان ] 27 دی 1393 13:02
    یه بارم یه دوس پسـر داشتم از بس خوشکل بود باش بهم زدم :| فک میکردم مسخرم میکنه :|
  • [ بدون عنوان ] 21 دی 1393 19:45
    تو جلسه خواستگاری: دختره به پسره میگه خودتو معرفی کن! پسر میگه 28 سالمه ! پزشکم ، تک فرزندم،خونه دارم ماشینم لکسوز ، بابام کارخانه داره ! وشما؟ دختره میگه به نام خدا ، همسرت !!
  • [ بدون عنوان ] 9 دی 1393 13:45
    برای جلسه اول برای خود شما: ***ظاهر درسته باطن و اخلاق خیلی مهمتره ولی اولین چیزی که دیده میشه و تاثیرگذاره به شدت،ظاهره. حتما حمام کرده باشی (بعضیا شب قبل حمام کنن بهتره بعضیا همون روز) حتما معطر باشی (عطر تندی نباشه ابدا،یه عطر نسبتا شیرین و ملایم که تو ذوق نزنه) لباسهات مناسب باشن (لازم نیست حتما برند و خیلی گرون...
  • [ بدون عنوان ] 5 دی 1393 20:14
    توی همه ی کشورهای دنیا.... دختر با یه نگاه بهت میفهمونه.... که عاشقت شده.... ! ! ! ! اما توی ایران.... دخترای یجوری نگات میکنن.... و با هم پچ پچ میکنن و میخندن.... که نمیفهمی عاشقت شده.... خوشگلی.... زیپ شلوارت بازه.... یا خشتکت پاره شده.... ! ! ! !
  • [ بدون عنوان ] 30 آبان 1393 09:36
    همه این مواد رو/چیزهای مایع رو در بطری شیشه قرار بدید.پلاستیک بدترین ظرف برای نگهداری مایعاته.بخصوص که اصلا هیچ چیز داغ نباید در ظرف پلاستیکی بریزید میخاید کپک نزنه روش کمی روغن بریزید
  • 221
  • صفحه 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 8