نیم ساعت پیش ،
خدا را دیدم قوز کرده با پالتوی مشکی بلندش
سرفه کنان در حیاط از کنار دو سرو سیاه گذشت
و رو به ایوانی که من ایستاده بودم آمد ،
آواز که خواند تازه فهمیدم ،
پدرم را با او اشتباهی گرفته ام !







حسین پناهی



نظرات 1 + ارسال نظر
مهرزاد 16 بهمن 1393 ساعت 11:06 ب.ظ http://www.ghooyetanha.lxb.ir

او که می رود نمی فهمد..اما او که بدرقه می کند خوب می داند...کاسه آب معجزه نمی کند...سلام . خسته نباشید بخاطر وبلاگ خوب و زیباتون.مرا همی با عنوان قوی تنها لینک بنمو وگرنه سیانور میخورما؟؟؟؟منتظرما؟؟؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد